اشعار فرهاد اوریات

ساخت وبلاگ
((به نام مهربان))   دلا نظر به که داری به جز خدای خودت به جستجوی که هستی به جزخدای خودت   به غیر او نتوان بست امید و دل کم و بیش امید خود همه وقت دار به آن خدای خودت   نیاز خود مده هیچ دم به بندگان حقیر که کس روا نتواند به جز خدای خودت   به بندگی و اطاعت کمر مکن خم غیر که حمد کس نتوانی به جز خدای خو اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 22 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 17:55

((به نام مهربان))   میخوام از عشق بگم اما چشام خیسه دلم خسته س میخوام فریاد کنم اما نفس تنگه صدام بسته س   روزام خاموش و تکراری شبا تنهام پراز دردم خیابونای تاریکو با این دردام خودم تنهایی میگردم   با هر قطره از این بارون چشام یادتو میفته میشم سیلاب توی قلبم میشه غوغا پراز دلشوره میشم باز میشم بی تا اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 46 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 17:55

((به نام مهربان))     چه غریبانه س یاد تو بودن یاد تو کردن چه سخت است بی تو سال را نو کردن نوروز می آید سال نو می شود داغ نبودنت به سان سال در سراسر وجودم نو می شود قلبم به درد می آید نفسم تنگ می گردد بی تو حتی جاده ی سر سبز نوروز هم پراز سنگ می گردد تو نیستی تو که همه دنیای من بودی تو رفتی تو که را اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 29 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 17:55

((به نام مهربان))   بیا ساقی بده جامی که یار آمد که آخر جام تو ساقی به کار آمد   شرابی کهنه ده ما را از آن ساغر امیدی در دل رنجور به بار آمد   بشد روشن شب تاریک و تار اینک چو یار آمد شب تاریک کنار آمد   بزن مطرب همه سازت نوائی شاد برفت دیگر غم و زاری چو یار آمد   بهاری کرد دل ما را زآن وصلش خزان رفت از دل ما گلعزار آمد   نوائی خوش شده در آن چمنزاران کلاغان رفته و اینک هزار آمد   چو دست افشان شده فرهاد مگیر ایراد فراقش رفته و دیدار یار آمد     (فرهاد) اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : آمدن یار,شعر آمدن یار,شعر آمدن یار از سفر, نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:47

((به نام مهربان))   دلم باتو ببین دیوانه تر شد خیالات دلم بس تازه تر شد   یه ناز و غمزه ی تو سهل و آسون دلم کرده اسیرت غم به در شد   که دل گشته زعشقت زار و بیمار چو بیمار توگشت دل دیده تر شد   به میخانه شدم از درد عشقت شرابی نو به جامم حیله گرشد   شرابی نو به جامم گشت شباروز نشد چاره دلم بیچاره تر شد   دعا کرده دلم غم بی اثر باد دعا بی تو ببین بیهوده تر شد   به محراب و سجودم تا نبودی فنا گشته نمازم یا هدر شد   همی دانم که فرهاد جز خدایش گرفتار و اسیر گرشد هدر شد    (فرهاد) اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : باتومی,باتوم,باتو, نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:47

 ((به نام مهربان))   دلم از دیدن رویت به نظر دل نشود دل من گشته چو مجنون تو عاقل نشود   شده از سحره چشمت دل من بیدل و زار به نظر سحره چشمت کم و باطل نشود   همه دم گشته دلم واله و شیدا ی دلت چو شدست واله و شیدای تو عاقل نشود   زده این دل دل من دل چو به دریای تو جان چو ندارد سر عاقل دم ساحل نشود   می نابی که رسید از لب جامت به لبم بنگر مرگ مرا کم زهلاهل نشود   به دلم نکته عشق باز چه گویم که دگر چو شدست عاشق و شیدای تو جاهل نشود   شده مشغول تو هردم دل دیوانه من که دلم زین دم و پس عاطل و باطل نشود   برو فرهاد دل خود زنده بدار برخود رب که دلت جز ز خدایت به و کامل نشود   (فرهاد) اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : دل من چاوشی,دل من,دل من گرفته زین جا, نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:47

((به نام مهربان))   درگوش دل چه خواندی کزخانه دربدر شد اینگونه  پای  دل  باز  نا آشنا  زسر شد   این دل که طعنه میزد عمری به هر فسانه جانا به او چه کردی کاینگونه در سمر شد   با صد فریب و نیرنگ زیبا دلم ربودی بنگر که دل ز رنگت درراه پرخطرشد   آن دم که آمدی من دل کرده بودم اندرز اندرز من چه آسان با بودنت هدر شد   با واژه های زیبا بردل ترانه خواندی گو پس چرا ترانت اینگونه شعرشر شد   کردی دلم اسیرت خود رفته ای زپیشم آخر زاین فریبت دل خون و دیده تر شد   دل را نگر چه آسان این دم خرابه کردی دردی به دل نشاندی کان ناله بی اثر شد   حالا بسوزد این دل از درد این جدائی مرهم روا نباشد چون مرگ دل ثمر شد   کردی جفا چه آسان هرگز به سر مپندار عشقت زقلب فرهاد یا سینه اش بدر شد   (فرهاد) اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:47

((به نام مهربان))   دیدم که دوش نشستی با مدعی دیرین پیمانه ای به دستی از آن شراب شیرین   آن خنده های بسیار در بزم بی مثالت خوش واژه ها که گفتی با مدعی دیرین   یادی زمانکردی درآن صفای بزمت دستت زما بشستی با آن سراب شیرین   شامم سحر نگردید زان بزم بی مثالت زان خنده ها که کردی با آن رقیب زیرین   خون شد دلم زدستت بس ناله ها که کردم زان طره ای که برباد دادی چه شاد و شیرین   حالا شبت سحرشد بازآمدی به سویم کو یار دلنوازت کو مدعی دیرین   کوجام پرشرابت کو بزم بی مثالت کو واژه های نابت با آن رقیب دیرین   خود دور شو زچشمم پندار ندیده مارا کز دیدنت بسوزم چون کوره های ایرین   فرهاد به سر بگیرد خود پند آن خیانت عشقی به دل نگیرد جزآن خدای دیرین   (فرهاد)  اشعار فرهاد اوریات...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار فرهاد اوریات دنبال می کنید

برچسب : خیانت,خیانت به انگلیسی,خیانت زن به شوهر, نویسنده : 5farhadooriyatd بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 12:47